گر تو بهتر میزنی، بستان بزن؛ لیک …!!!

در هفته ای‌که گذشت و در این ایام که "همه و همه" یکدل و یکصدا از هر جناح و جریان سیاسی و‌ یا دسته غیرسیاسی که بوده باشند، پای"منافع استانی و مصالح منطقه ای"، گرد سخنان داغ و آتشین "نماینده محترم ولی فقیه در استان"، متحد در کلام و منسجم در مطالبه بحقی که شده بودند، هرچند عده ای عجولانه جوهر مطلب خشک نگشته، وارد در "بگومگوهای انتقادی" از یک طرف و "انتقامی" از طرف دیگرش، گلاویز در مجادلات پوچ با همدیگر شده بودند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی حرف آور،سخن کوتاه و بی مقدمه،،، در هفته ای‌که گذشت و در این ایام که “همه و همه” یکدل و یکصدا از هر جناح و جریان سیاسی و‌ یا دسته غیرسیاسی که بوده باشند، پای”منافع استانی و مصالح منطقه ای”، گرد سخنان داغ و آتشین “نماینده محترم ولی فقیه در استان”، متحد در کلام و منسجم در مطالبه بحقی که شده بودند، هرچند عده ای عجولانه جوهر مطلب خشک نگشته، وارد در “بگومگوهای انتقادی” از یک طرف و “انتقامی” از طرف دیگرش، گلاویز در مجادلات پوچ با همدیگر شده بودند، لیکن برخی نیز فرصت طلبانه با همان روال سابق،”ذبح” در اصل قصه این خطبه ها کرده، مسیر مطالبه را منحرف از سمت و سوی اصلی خود ساخته، بجای بیان واقعیتها، که قبلا نام و تاریخ و سرریشه آن در زمان و مکانش مبسوط ارائه گشته و اتفاقا بیانیه دولت محلی هم صحه بر آن ادعا گزارده، آنان در جاده خاکی “عقده گشائی” نموده و سرکرده خویش را که چون همیشه “تافته جدا بافته” تصور نموده اند، اینبار هم مانند “خفتگان” در کمال شرمندگی و شرمساران از درماندگی، که “جزء خوش خدمتی به دلبران و حاتم‌ بخشی بر چاکران”، تابحال نه حرفی به گفتن از کرده ها و نه ظرفیت در عملکرد دیگران داشته اند، باز از خواب خجلت و پریشانی سر بلند کرده دوباره قلمهای بی اختیار و سریالی اجیر گشته را که روغن مالیده به دستان و گریس پاشیده به اندام، همواره قلم فروشی و مقاله چرانی آنان، آوازه شهر و آفاق در بده و بستانها نموده است، وارد میدان کرده تا حقایق را وارونه و از مظان اتهامی که خود در آن منجلاب فرو افتاده و رسوای در عملکردشان، راه خلاص از این باتلاق دریافته و دوباره سر به سودای فریب مردم کنند، اما “حاشا و کلا” که مردم خود بیدارند و بخواب رفتگان آنانند، که چون دیگران را تصور در خواب آلودگی کرده، حال که مردم نخفتگانند، پس آنان خود از جنس مردگانند !!!
آنانکه لابی و دلالی، چاشنی در کارچاق کنی، فریب در دروغ و نیرنگ با هم آمیخته و حساب شخصی خود را همان حساب اداری دانسته، بر خفت و خواری به کرده های مالی، همواره مفتخر بر آنند و سربلند از یاران بارانند!!!
آنانکه چون دستشان خالی، از چنگ طمع بر “سفره خانه” چه عاری ؟؟ لابد در سخن از بود و نبودش، مجبور به سرقت از دیگرانند و تفسیر دروغین به مردمانند !!!
آنانکه دیگران را به “آشو لاش میدانند”، خود آغشته بر آن که میپندارند، چون خوش رقص و پا در خوش رکابند، پس حق دارند کذاب حقایق و صیاد وقایع در وارونگی زمان و مکانش گشته تا شاید ذات و سرشت دروغگویان، بیش از پیش نمایان و گذشته ناخوش آنان بر همگان آشکار گردد !!!
آری هرچند غفلت و ندامت در “قصه سد عمارت” اعتراض حداقل عموم بود و تلنگر بر والیان مصدر امور، لیکن ایکاش همه پا را فراتر از آن نهاده، در کنار تعیین تکلیف صاحبان سنددار و عشایر شناسنامه دار اراضی داخل و خارج کشت و صنعت که انتظاریست شایسته و بی منت بر آنان، “یکبار هم فریاد اعتراض” بر فروش غارتگرانه و مفت و مجانی آن مجموعه با مطالبه حداکثری متوجه بر “نویسندگان و گویندگانش” نموده و این بذل و بخشش بیرحمانه که آیندگان هرگز ارزانفروشی بر آنرا نخواهند بخشید و “سکوت ساکتان” بر این معامله را بر نخواهند تابید، آنچنان میغریدند و اینچنین میخروشیدند !!!
ایکاش در کنار اعتراض بحق در این سوژه اخیر که در فضای رسانه ای و مجازی پیچیده بود، یکبار هم در چرائی چپاول و غارت مجتمع بزرگ کشتارگاه صنعتی، “فریاد دوباره” از برای مظلومیت به تاراج رفته اموال بیت المال را بر سر دست گرفته، دندان گزیده و مشت گره کرده، بر بانیان و واسطه گرانش نشانه میرفتند و حداقل به مدعی العموم از ورود بهنگامش، قوت قلب میدادند و موجب دلگرمی بر آن میگشتند که مردم قدر خادمان و خائنان را از هم سواء کرده و همواره قدرشناس آنان بوده و خواهند بود …
ایکاش یکبار هم دلسوزانه اعاده بحق در حیثیت فرهنگی به میراث مانده از خاطرات شیرین گذشتگان، حفظ و حراست از “حریم بی نظیر و حیران بی بدیل”، قاطعانه و محکم ورود بر مطالبه گری آن میکردند و اینچنین به “نوبخت خندان اعتدالیون و گریان در نزد خوش منصفان بیداردل”، پیغام میفرستادند که “گر تو بهتر میزنی، بستان بزن” لیک ….. !!!
ایکاش بجای دعواهای بچگانه با واکنشهای ناشیانه در فرو بردن انگشت اتهام‌ به چشم این جناح و آن جناح، اینبار نه با “شیره مالیدن و مالاندن” افکار مردمی و یا “مصاحبه کلیشه ای و نگارش سفارشی” با آن وعده های آبدار که نه کار “شاق دیروز و امروزش” بوده و نه “شق القمر در روال عادی و مرسومش”، اصل قصه را در “تسهیم حقابه دشت مغان از رود ارس” بر مردم عیان کرده، با ” فرار بجلوهای فریبکارانه “، بیش از این “سوهان” به روح و روان و شعور مردم نینداخته و قصد فریب چندباره در افکار عموم بر نمیکردند !!!
“عزتتان مستدام و توفیقتان پایدار”
یوسف اکبری – ۱۳۹۷/۱۰/۱۸