یادداشت؛

کسی روزنامه‌نگاران را دوست ندارد

از منظر خیل آنانی که بر سریر قدرت لمیده‌اند، مزاحم، تخریب‌چی و پریشان‌گر اذهان و افکار عمومی است و به خیال آنانی که دستی بر آتش قدرت ندارند، مجیزگو، قلم‌فروش و فرصت‌طلب. دیواری کوتاه‌تر از دیوارش وجود ندارد و تیری نیست که از آسیبش در امان مانده باشد.

سید مصطفی جمشیدی؛ حرف آور: از منظر خیل آنانی که بر سریر قدرت لمیده‌اند، مزاحم، تخریب‌چی و پریشان‌گر اذهان و افکار عمومی است و به خیال آنانی که دستی بر آتش قدرت ندارند، مجیزگو، قلم‌فروش و فرصت‌طلب. دیواری کوتاه‌تر از دیوارش وجود ندارد و تیری نیست که از آسیبش در امان مانده باشد. رنج‌ها برده و گنجی برایش میسر نشده و امروز هر وصله‌ای به او می‌چسبد. چون روزنامه‌نگار است و کسی روزنامه‌نگاران را دوست ندارد.

جریان ژورنالیسم حول محور آشکار نمودن آنچه حقیقت خوانده می‌شود می‌چرخد. این حقیقت می‌تواند آلام و دغدغه‌های مردمی که چشم امیدشان به بذل عنایت بالانشین‌هاست باشد یا تبیین آنچه از بالا برای پایین‌نشین‌ها مقدر گردیده است. بعضی وقت‌ها هم ژورنالیست از چیزهایی می‌گوید که بقیه نمی‌بینند؛ یا می‌بینیند و درک نمی‌کنند؛ یا می‌بینند و جور دیگری درک می‌کنند. او حجابی را بر می‌افکند که قابل بازگشت نیست. نقشی که ژورنالیسم در عصر جدید ایفا می‌کند بی‌بدیل و ویژه است. این نقش روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود و انکارش خارج از توان هر کسی است.

مسئولیت خطیری که بر دوش این نهاد گذاشته شده اگر به سلامت به سرمنزل مقصود برسد ضامن توسعه و تعالی یک جامعه خواهد بود و در غیر این صورت آن جامعه نامتعادل، گرفتار دوری باطل و بی‌سرانجام خواهد شد. چرا که یکی از مهمترین ارکانش را از دست داده است. اما تا چه اندازه شرایط برای ایفای این نقش تاریخی مهیاست؟ دست حلقه واسط قدرت و جامعه برای هنرنمایی چقدر باز است؟

اولا خبرنگار به عنوان موثرترین مهره آگاهی‌بخشی در جامعه جزو ضعیف‌ترین اقشار جامعه محسوب می‌شود و حمایت‌های قانونی و عملی از این قشر در نازل‌ترین سطح ممکن قرار دارد. بسیاری از دغدغه‌های دیرین و به حق خبرنگاران در اسناد بالادستی دیده نشده است و در سیاست‌گذاری‌های کلان حوزه‌های مرتبط، سیاست‌های حمایتی از این قشر مغفول مانده و برآیند این فعل و انفعالات بلاتکلیفی بسیاری از فعالان این حوزه و بخشیدن عطای این حرفه به لقایش شده است. حالا تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!

ثانیا هزینه نفس کشیدن در اتمسفر ژورنالیسم اصیل روز به روز در حال در حال بالارفتن است. هر چه جسارت و دقت یک خبرنگار در پرداختن به موضوعات بیشتر باشد، خطر قرارگیری‌اش در معرض انگ‌های رنگارنگ بیشتر است. نتیجه این می‌شود که چشمان خبرنگار در یک فرآیند تدریجی و فرسایشی به اغماض خو می‌گیرد و ندیدن را بر دیدن، نشنیدن را بر شنیدن، نگفتن را بر گفتن و ننوشتن را بر نوشتن ترجیح می‌دهد. در این مرحله است که آژیر گوش خراش هشدار به صدا در می‌آید و چراغ قرمز خطر، روشن و خاموش می‌شود. وقتی خبرنگار از ترس خوردن برچسب، پشت یک سوژه مهم را خالی می‌کند و از خیر انتشارش می‌گذرد، آن مساله برطرف نمی‌شود؛ بلکه در زیر پوست جامعه با قدرت به حیات خود ادامه می‌دهد تا این آتش زیر خاکستر در زمانی مناسب به صورت یک فاجعه غیر قابل کنترل سر برآورد و آن روز است که همه و همه در خصوص عمق و قطر ریشه‌های آن معضل ساعت‌ها و ساعت‌ها سخن‌ها خواهند راند؛ غافل از این که آبی به جوی باز نخواهد گشت.

اگر امروز از کنترل اژدهای هفت سر فساد عاجز مانده‌ایم و در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی کارها خوب پیش نمی‌رود و روند مشارکت عمومی مردم در عرصه‌های مختلف جامعه کند شده است و این اوضاع و احوال باب میل ما نیست و درصدد ساماندهی امورات هستیم، یکی از مهمترین کسانی که باید سراغشان را بگیریم خبرنگاران هستند و چه روزی بهتر از همین امروز؟