هوایِ مهر هنوز از سرِ مدرسه نیفتاده…

ما بزرگترها هرچقدر سن مان بالاتر برود اما همچنان با یاد مدرسه کودک می شویم و دل مان می خواهد زمان برگردد به عقب و پا بگذاریم به خانه دوم مان که بوی گچ و تخته سیاه و علم و دانش می داد.

کبری سعادتی؛ حرف آور: کرونا این ویروس منحوس که کره زمین را در مشت خود گرفته، بزرگترین ظلم را در حق بچه ها کرده، بچه هایی که وقت مدرسه شان گره خورده به وجود این میهمان ناخوانده.

ما بزرگترها هرچقدر سن مان بالاتر برود اما همچنان با یاد مدرسه کودک می شویم و دل مان می خواهد زمان برگردد به عقب و پا بگذاریم به خانه دوم مان که بوی گچ و تخته سیاه و علم و دانش می داد.

از معلم و ناظم و مدیر تا سرحد مرگ می ترسیدیم اما دوست شان هم داشتیم و از مدرسه برنگشته دل مان هوای معلم و مدرسه و همکلاسی های مان را می کرد. ما با گچ و دفتر و مشق و تکلیف و سختگیری و جدیت معلم ها و خانواده های مان بزرگ شدیم.

اما این روزها دانش آموزان مجازی درس می خوانند اما همه مان خوب می دانیم «شنیدن کی بود مانند دیدن» هرچند که نمایشنامه آن در گوشی های هوشمند به روی صحنه برود.

ماه مهر از راه می رسد… ماهی که همه مان به نام ماه مدرسه می شناسیمش اما خود این ماه هم دلگیر است از اینکه صدای خنده های کودکانه بچه های مدرسه در کوچه و خیابان و مدرسه اش نمی پیچد…

انگار یک شبه همه بچه های شهر مدرسه به هر مقصدی او را ترک کرده باشند و جای خالی شان نمک بپاشد به زخم این ماه پیر مدرسه.

دانش آموزان پایه ابتدایی هنوز نمی دانند کجای کارند و فقط با زور بالای سر پدرها و مادرها می نشینند پای گوشی هوشمند برای کسب علم و بیشتر از اینکه حواس شان به درس و تکلیف باشد می خواهند زود این شیوه جدید درسی تمام بشود تا سرِ بازی شان برگردند.

پایه های بالاتر انگار که معلم برای درس نخوانده شان نام او را صدا نکرده باشد، آنقدر خوشحالند که شاید از خدا می خواهند وضعیت به همین روال پیش برود و عطای رفتن به مدرسه را به لقایش بخشیده اند و وقت طلایی شان را که باید صرف کسب علم و دانش اندوزی باشد در بازی های مجازی تلف می کنند… بازی هایی که اغلب خشونت را جایگزین علم می کند و هدف و امید و آینده نوجوانان را نشانه می گیرد و آخر سر اغلب با امتحان گروهی و تقلب های شایع و مدل جدید این دوره نمره قبولی می گیرند بدون آنکه 《الف》 را از 《ی》 تمیز داده باشند.

فقط مسئله ای که از همه بیشتر به چشم می آید این است نوجوانانی که به این شیوه درس می خوانند و به پیش می روند در آینده چه کاره می خواهند بشوند و با چه تخصصی می توانند به جامعه خدمت کنند و آینده مملکت خود را بسازند. ( البته با قدردانی از زحمات همه معلم های سختکوش و والدینی که این روزها ایفاگر نقش کمک درسی هم هستند.) با همه این حرف ها غافل نشویم از دانش آموزان سال اولی که هنوز روی مدرسه را ندیده اند و با مدرسه غریبه اند و با درس خواندن غریبی می کنند.

با اینکه پدر و مادرها ترس و دلهره استقلال بچه های دانش آموز پایه اول خود را ندارند و دیگر از دغدغه جدایی شان فارغ شده اند اما همه مان خوب می دانیم هیچ چیزی جای لذت تجربه اولین روز مدرسه و حضور در مدرسه و نشستن بر روی نیمکت مدرسه و پیدا کردن اولین دوست در مدرسه و بالا و پایین رفتن از پله های مدرسه و ترس از خوردن زنگ اول و عجله برای خوردن زنگ آخر کلاس و از همه بیشتر بودن در بین صدها بچه هم سن و سال و شنیدن جیغ و دادهای کودکانه را نمی گیرد.

شاید کودکان ما هم بخواهند شکستن نوک مدادشان در نوشتن دیکته در مدرسه را تجربه کنند… یا دل شان بخواهد خانم یا آقا معلم برای شان در دفترشان مهر صدآفرین بزند یا بنویسد بیشتر دقت کن یا کمی خوش خط تر بنویس یا بچه ای دلش بخواهد نماینده کلاس انتخاب شود یا اصلا دلش بخواهد آنقدر بالا و پایین بپرد که به دفتر مدیر فراخوانده شود…. تذکر بدهند… مامانش را بخواهند… اصلا دلش بخواهد زمین بخورد و زانوی شلوارش پاره شود… پول تو جیبی اش را گم کند… یا ساندویچ دست ساز مامانش را با دوستش تقسیم کند یا نه با بغل دستی اش دعوای شان بشود و قهر کند و برای آشتی فردا نقشه بکشد… یا چه می دانم دلش بخواهد زنگ ورزش شان بیشتر طول بکشد… معلم شان فردا نیاید یا فردا برف بیاید و مدرسه شان تعطیل شود…

خلاصه شاید بچه ها دل شان بخواهد مدرسه را ببیند و یک دل سیر نگاهش کنند و بخواهند بدانند خانه دوم شان چه شکلی است و آیا معلم شان هم به اندازه بابا و مامان شان مهربان است…

شاید هم دل شان بخواهد وقتی می بینند معلم شان با همکلاسی دیگرشان گرم گرفته فقط یکریز حرف بزنند تا به چشم معلم بیایند یا اگر باز هم موفق نشدند از معلم رو برگردانند و قهر کنند و جوابش را ندهند…

از همه اینها مهمتر شاید دانش آموزی بزرگ شدن را در مدرسه رفتن می داند و به مامان خود قول داده است خیلی از وابستگی هایش را موقع مدرسه رفتن کنار بگذارد… کرونا لطفا حال و هوای مهر را از سرِ مدرسه نینداز و فقط برو و بگذار کودکان مان ماه مدرسه را مشق کنند و ماه مهر مهربانی را به آنها دیکته کند…