روایتی از بوسه نخستین اسرای ایرانی بر خاک وطن در مرزخسروی

کرمانشاه استان دروازه نجف در ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ دروازه ورود آزادگان شد تا مردم کرمانشاه با آذین بندی شهر و شعار «هاتین خوش هاتین» میزبان سفیران مقاومت و ایستادگی باشند.

پایگاه خبری تحلیلی حرف آور –مرز خسروی در غربی‌ترین نقطه کشور با داشتن بزرگترین پایانه بین‌المللی زمینی خاورمیانه، قدیمی‌ترین، اصلی‌ترین و در عین حال هموارترین مسیر تردد زوار کشورمان به عتبات عالیات در بیست و ششمین روز از مرداد ماه داغ ۱۳۶۹ میزبان پرستوهای عاشقی بود که نماد مقاومت و سرافرازی ملت رشید و سربلند ایران در جهان بودند.

تابستان آن سال، سال پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند، به وطن بازگرداند و اینگونه بود که مرز خسروی قدمگاه نخستین گروه از آزادگان شد.

جای جای کرمانشاه به ویژه مسیر تردد اسرا آذین بندی شده بود و شهر به شهر مراسم استقبال با شکوه از آزادگان برگزار می‌شد.

در اولین مرحله تبادل اسرا ۴۲ هزار آزاده ایرانی به میهن اسلامی بازگشتند و سهم کرمانشاه از این تعداد هزار و ۸۰۰ نفر بود که جمعیت قابل توجهی نسبت به آمار کلی آزادگان به حساب می‌آمد.

«هاتین خوش هاتین صفا هاوردین»

«هاتین خوش هاتین صفا هاوردین» (آمدید خوش آمدید صفا آوردید) در جای جای کرمانشاه طنین انداز شده بود و مردم در استقبال از اسرای در بند صدامیان سر از پا نمی‌شناختند.

روایتی از بوسه نخستین اسرای ایرانی بر خاک وطن در مرزخسروی

عطر عود و اسپند از خانه خانه کرمانشاهیان فضای معنوی را به شهرها و محلات کشیده بود و خانواده‌هایی که پس از سال‌ها انتظار منتظر رسیدن مسافران مقاوم و استوارشان بودند.

آزادگان به محض بوسیدن خاک وطن در نقطه صفر مرزی (مرز خسروی) ۲ خواسته را مطرح کردند؛ یکی زیارت قبر مطهر پیرجماران و دیگری تجدید میثاق با ولی فقیه جدید بود؛ بلافاصله هماهنگی‌ها انجام گرفت و آزادگان پس از استقبال‌های شهر به شهر راهی زیارت مرقد امام (ره) شدند.

روایتی مردمی از ورود آزادگان به میهن

مردم به ویژه خانواده‌های اسرای ایرانی از جای جای ایران اسلامی خود را به قصرشیرین و نقطه صفر مرزی در خسروی رسانده بودند؛ همه جا پر شده بود از بوی اسپند و گلاب؛ دل دل در منتظران دیدار نیست و زمان به کندی برای آنها می‌گذرد؛ مرز خسروی نزدیک ترین مرز به عتبات عالیات تا ساعاتی دیگر پذیرای قدوم قهرمانانی است که گواه پایداری و استقامت ملت رشید و قهرمان ایران اسلامی هستند.

نگاه ملت ایران اسلامی در ۲۶ مرداد ماه سال ۱۳۶۹ به مرز خسروی بود و گویی خسروی قلب همه ایرانیان شده و می‌تپید.

روایتی از بوسه نخستین اسرای ایرانی بر خاک وطن در مرزخسروی

روز از نیمه گذشته و زمان به سمت غروب می‌شتابد؛ تبادل اسرا طبق روال اداری انجام می‌شد امضاها از دو طرف گرفته شد آزادگان با لباس‌های متحدالشکل که معلوم بود تازه به تن آنها کرده بودند وارد خاک ایران شدند مردم سراسیمه برای دیدنشان شتافتند؛ حال و هوای آزادگان اما حکایت دیگری داشت، گویی دوباره متولد شده بودند؛ این را می‌شد از کارهای آزادگان که در لحظه ورود، مشت مشت خاک کشور را برمی‌داشتند، می‌بوییدند و به سر و صورت خود می‌ریختند برداشت کرد؛ آزادگان با ورود به خاک ایران احساس می‌کردند از قفس آزاد شده و بر خاک سجده می‌زدند.

روایت آزادگان از لحظه آزادی

آزاده حسین سهمی از آزادگان ایرانی بود که در ۲۶ مرداد ماه ۱۳۶۹ از طریق مرز خسروی به کشور بازگشت. در کتاب خاطرات او با عنوان «ساعت ۵ بود» روایتی از لحظات ورود به خاک کشور آمده است که بخشی از آن را باهم مرور می‌کنیم:

«مأمور عراقی اعلام کرد که فقط پنج کیلومتر تا مرز خسروی باقی مانده است. تا اسم مرز را شنیدیم، همه از جا کنده شدیم. قلب‌هایمان می‌خواست از سینه مان خارج شود. همه خیره شدند به جلو که میله‌های مرزی را زودتر ببینند. در گیت عراق از اتوبوس‌ها پیاده شدیم. فاصله بین گیت ایران و عراق سیصدمتر بیشتر نبود؛ اما انگار این مسیر کش آمده بود. به گیت ایران که نزدیک شدیم، انبوه مردم را دیدیم که به استقبالمان آمده بودند. بعد از چند سال، دوباره چشممان به چهره‌های مصمم سپاهی و ارتشی افتاد که پیشاپیش مردم نظم را برقرار می‌کردند. نیروهای سپاهی و ارتشی و مردم عادی در مرز به استقبال ما آمده بودند. بعد از دیدار، ما را به نمازخانه گمرک هدایت کردند. در صفوف نماز جماعت مغرب و عشا، باورمان شد که دیگر خواب و خیال نیست و ما وارد خاک عزیزمان، ایران، شده‌ایم.»

انتهای پیام/