بگذارید خبرنگاران هوایی بخورند؛ایستاده در هیاهو

خبرنگاری شغلی است که در کنار خلق لحظات شیرین، مصائب فراوان هم دارد و علی رغم اینکه جزء تخصصی ترین مشاغل است اما مثل دنیای سیاست همه فکر می کنند می توانند در مورد آن اظهار نظر کنند.

کبری سعادتی؛ حرف آور: خبرنگاری شغلی است که طرفدار بسیار دارد و همگان گمان می کنند که استعدادی درخشان و کشف نشده در این عرصه دارند و ذاتا یک خبرنگار متولد شده اند. هرکسی از گرد هر راهی که برسد سر از عرصه خبری در می آورد و بدون آنکه احساس غریبی بکند و کمی جمع و جورتر در جمع خبری بنشیند آنقدر جاگیرتر می نشیند که جا را برای دیگرانی که قلم ها در این راه کهنه و تمام کرده اند جا تنگ تر بشود.


خبرنگارانی که عناصر و ارزش های خبری می سازند، خود در حرفه شان جایگاهی در میان هفت ارزش خبری ندارند اما هستند کسانی که علاوه بر داشتن سمت روابط عمومی های ادارات به شغل بدون پشتوانه خبرنگاری هم دندان تیز کرده اند و یونیفرم این حرفه را هم به یغما برده اند و بدون آنکه کسی بر آنها خرده بگیرد در قاموس یک خبرنگار ظاهر می شوند و با اینکه لباس خبرنگاری بر تن شان زار می زند اما کسی نیست از آنها بپرسد مسئول روابط عمومی شما با این شغل مقدس ما چه کردید و چه بلایی بر سر آن آوردید؟!


خبرنگاری شغلی است که در کنار خلق لحظات شیرین، مصائب فراوان هم دارد و علی رغم اینکه جزء تخصصی ترین مشاغل است اما مثل دنیای سیاست همه فکر می کنند می توانند در مورد آن اظهار نظر کنند و اغلب در دنیای مجازی، حقیقت دنیای خبری را درنوردند و بدون تمیز دادن سره از ناسره حاشیه ها بسازند و متن ها را به باد فراموشی بسپارند. این شغل که اندک نان و نوایی برای خبرنگاران دارد نمی دانیم که چه دارد که دل از اغلب روابط عمومی ها برده و آنها را به طمع انداخته که دور سفره خبرنگاران بنشینند و نمک بخورند و به جای آنکه نمک گیر شوند نمک بر زخم مان بپاشند ولی نمی دانند اهالی خبر آنها را میهمانان ناخوانده ای می بینند که هر چند حبیب هستند اما همچو نفس خفه می سازند که آمده اند و بیرون نمی روند.


گاهی گمان می کنیم نکند ما این عادت بد را به دهان آنها انداخته ایم و با تعریف های بیش از حد خود آنها را به این اشتباه انداخته ایم که هر مسئول روابط عمومی ای می تواند یک شبه که نه ظرف چند ثانیه خبرنگار شود؟!
و متاسفانه اغلب اتفاق افتاده که راه و چاه کار را هم مانند یک مدرس حرفه ای به آنها می آموزیم البته کاری به آن نداریم که در ازای آن چه چیزی به دست می آوریم و چه گوهر گرانبهایی را هم از کف می دهیم.


فقط افسوس مان این است که مای خبرنگاری که این همه خیرخواه مسئولان روابط عمومی هستیم چرا خیرخواه خود و همکاران خود نیستیم یا چرا هیچ کس علی رغم شیفتگی شغل مان خودمان را تحویل نمی گیرد و به دیده هر چیزی غیر از خود واقعی مان به ما می نگرد.


و گاهی خیلی به ما برمی خورد که چرا خبرنگاری؛ این حرفه ای که دائما نیاز به بروز رسانی دارد این همه طرفدار که نه خود خبرنگار بین پیدا کرده که بدون آنکه به «الف» آن واقف باشند می خواهند سر از «ی» آن دربیاورند؟! اما چشم دیدن خودمان را ندارند.


سوالی که اینجا برای مان پیش می آید این است آیا می توان از این شغل به عنوان نردبان ترقی استفاده کرد و این حرفه می تواند به پیمودن راه های ارتقای شغلی روابط عمومی ها میان ب‍‍ُر بزند یا نه مثل بازی مارپله بیم آن هست که به سراشیبی سقوط شان سوق دهد؟!


روز خبرنگار دیگری از راه می رسد و ما باز هم خرسندیم که جمع مان هر سال نسبت به سال قبل پردامنه تر می شود و آدم های با هر رنگ و نژادی را به سرپرستی می گیرد و با اینکه نانی برای خودی ها ندارد اما آبی برای همه جویای نام و نشان ها می آورد فقط امیدواریم که این آب ها به طغیان نکشد.


ما آزموده ایم در این راه تاب و توان خویش و یاد گرفته ایم که در میان هیاهو و ازدحام بایستیم و از هیچ سنگ و سنگلاخی نهراسیم و ایمان داریم هرچقدر که سیل حوادث در بستر زمان قلم های مان را بتراشد و تبر ناملایمات بر پیکر خبرهای مان بنشیند قلم های مان سبزتر از پیش جوانه می زند فقط تنها خواهش مان از روابط عمومی های ادارات این است فقط کمی عقب تر بروند و بگذارند ما هم هوایی بخوریم.

روز خبرنگار بر ما مبارک است و امیدواریم بر روابط عمومی های خبرنگاری دوست خبرنگار گریز هم میمون و مبارک باشد.